جابه جایی قدرت به مشتریان متصل
25 فروردین 1401 1401-01-25 20:09جابه جایی قدرت به مشتریان متصل
جابه جایی قدرت به مشتریان متصل
چارلی فراست نظریه پرداز توطئه ای بود که عمیقا باور داشت تمدن بشری در سال 2012 به پایان خواهد رسید. تعدادی از زمین شناسان نیز در سال 2009 پی بردند که امکان تحقق نظریه ی فراست وجود دارد. آنان متوجه شدند که هسته ی زمین در آستانه ی انفجار قرار دارد و فاجعه ای برای جهان به بار خواهد آورد.
بنابر این رهبران جهان برای دستیابی به راه حل گرد هم آمدند و در نهایت تصمیم گرفتند تا کشتی های غول پیکری همانند نوح بسازند تا بتوانند گروه های منتخبی از جمعیت جهان را نجات دهند. هدف آن بود که نجات یافتگان این کشتی ها تمدن جدید را آغاز کنند.
این داستان کاملا تخیلی است و از فیلم 2012 برگرفته شده اس. اما بسیاری از صحنه های این فیلم نماد تغییراتی است که ما امروزه در حال تجربه ی آنهاییم.
این فیلم نشان می دهد که چگونه استاندارد های قدیمی تمدن-استانداردهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی،اجتماعی و مذهبی – در حال از میان رفتن اند و مجموعه ای از استاندارد های اجتماعی افقی تر و غیر انحصار طلبانه تر جایگزین آنها می شوند و نشان می دهد که چگونه رهبران کشور های ابر قدرت غربی مجبور شدند تا خود محور خویش را کنار بگذارند و با دیگران همکاری کنند. حتی آنها مجبور شدند تا برای ساخت آن کشتی های غول پیکر به چین تکیه کنند. این کشتی ها نماد جهان جدیدی بودند که در آن مردمان گوناگون فارغ از مرزهای جغرافیایی و جمعیت شناختی با یکدیگر متصل بودند.
امروزه ما در جهان کاملا جدیدی زندگی می کنیم. آن ساختار قدرتی که ما پیش از این می شناختیم هم اکنون با تغییرات ناگهانی و شدیدی رو به روست.
اینترنت،که اتصال و شفافیت را برای زندگی ما به ارمغان آورده است، عامل اصلی این جابه جایی قدرت است.
ما شاهد اینیم که چگونه قدرت های انحصار طلب تسلیم نیروی غیر انحصار طلبی می شوند. گروه جی 7، که گروهی انحصاری از ملت های قدرتمند است، نمی تواند بحران های مالی جهانی را خود به تنهایی حل کند.
آنان مجبور شدند تا گروه جی 20 را، که شامل چین و هند و اندونزی است، نیز درگید مسئله کنند. هم اکنون قدرت اقتصادی به صورت غیر انحصاری تری پخش می شود. برای شرکت های بزرگ دشوار است تا نوآوری را در سازمان های انحصاری خود پرورش و رشد دهند. شرکت هایی مانند آمازون و مایکروسافتدر نهایت نیازمند آن شدند که شرکت های کوچک و در عین حال با نوآوری بالاتر مانند اسکایپ و زاپوز را تحت مالکیت خود در اورند.حتی میلیاردرهای چون بیل گیتس و مارک زاکربرگ از ضرورت غیر انحصار طلبی اقتصادی آگاه بودند. آنان ثروت خود را به ترتیب از طریق سازمان های خیریة بنیاد بیل و ملیندا گیتس و استارت آپ : اجوکیشن ( هم اکنون بخشی از چان زاکربرگ اینیشتیو است ) به فقرا بخشیدند.
همچنین امروزه مشاهده می کنیم که چگونه ساختارهای قدرت عمودی را نیروهای افقی تر تضعیف کرده اند. برای مثال، این را در نظر بگیرید که «ایالات متحدة فیسبوک» با جمعیت 65/1 میلیارد نفر در صدر پرجمعیت ترین کشور های جهان است. همچنین در حال حاضر میبینیم که افراد برای آگاهی از اخبار فوری به توییتر و شهروندان خبرنگار مراجعه می کنند، در حالی که در گذشته، شبکة بزرگ تلوزیونی ای همانند سی ان ان کانال اصلی دسترسی به اخبار بود. حتی یوتیوب هم در برابر هالیوود موفق بوده است. پیمایش مجلة ورایتی نشان داد که برای افراد 13 تا 18 سال، افراد مشهور یوتیوی محبوب تر از ستاره های هالیوودند. شرکت بزرگ سرگرمی سونی با یوتیوب همکاری کرد تا نشان دهد که نیروهای عمودی نمی توانند برای نیروهای افقی مانعی کنند. فیلم سینمایی مصاحبه، که سونی آن را درباة کرة شمالی با بن مایةکمدی ساخته بود، در واکنش به حملة سایبری ادعایی کرة شمالی برای نخستین بار در یوتیوب به نمایش تجاری درآمد.
جا به جایی قدرت افراد را نیز تحت تاثیر قرار داده است. امروزه، قدرت در اختیار گروه های اجتماعی قرار گرفته است.
دیکتاتورها را مردم و با رهبرانی نا شناخته سرنگون کردند. سرمایه داران وال استریت با جنبش اعتراضی اشغال وال استریت دچار آشفتگی شده اند. برای فرد برتر سال 2014 مجلة تایم، به جای باراک اوباما، رئیس جمهوری ایالات متحده، یا نارندامودی، نخست وزیر هند، مبارزان با بیماری ابولا برگزیده شدند.این جا به جایی ها جهان ما را به سرعت تغییر داده است. در جهانی که نیروهای اجتماعی، غیر انحصار طلب و افقی در حال سبقت گرفتن از نیروهای فردی، عمودی و انحصاری اند، جوامع مشتریان قدرتمندتر از هر زمان دیگری شده اند. هم اکنون صدای آنان رساتر شده است. دیگر از شرکت ها و برند های بزرگ هراسی ندارند. آنان دوست دارند تا داستان های خوب و بد دربارة برندها را با دیگران به اشتراک بگذارند.
گفت و گوهای اتفاقی دربارة برندها دارای اعتبار بسیار بالاتری از کمپین های تبلیغاتی هدفمند است. حلقه های اجتماعی به منابع اصلی تاثیرگذاری تبدیل شده اند و از ارتباطات بیرونی بازاریابی و حتی ترجیحات فردی برتری یافته اند. مشتریان تمایل دارند تا در هنگام تصمیم گیری دربارة انتخاب برندها از راهنمایی افراد مشابه خود استفاده کنند. گویی مشتریان با استفاده از حلقه های اجتماعی، با ایجاد حصاری امن در برابر ادعاهای دروغین برندها و حقهد های کمپینی آنان، از خود دفاع می کنند.
-
از انحصاری به غیر انحصاری
آن روزهایی که انحصار طلبی خود هدف محسوب می شد سپری شده است.غیر انحصار طلبی نام بازی جدید است. در سطح کلان، جهان از قدرتی مطلق در حال حرکت به سوی ساختاری با قدرت های متعدد است. ابرقدرت ها، عمدتا کشورهای اتحادیة اروپا و آمریکا، دریافته اند که قدرت اقتصادی در حال جا به جایی به سایر نقاط جهان به ویژه آسیاستو که در طی سال های اخیر رشد ثابتی کرده است. مهم است که یادآور شویم که با وجود این، ابرقدرت های غربی کماکان قدرتمند خواهند بود؛ ملت های دیگر اند که در حال کسب قدرت بیشتری اند. قدرت اقتصادی دیگر متمرکز نیست و میان دیگر کشورها با برابری بیشتری تقسیم می شود.
این تغییر جهت اقتصادی بیشتر به دلیل ویژگی جمعیت شناختی افراد در بازارهای نو ظهور است : جمعیتی جوان تر، سازنده تر و از نظر سطح درآمد در حال رشد. این مسئله تقاضای بالایی را برای محصولات و خدمات ایجاد کرده، که در نتیجه محرکی برای رشد اقتصادی است. با وجوود این، داده های اخیر نشان می دهد که ممکن است ویژگی های جمعیت شناختی تنها دلیل برای این موض.ع نباشد.
از نظر نوآوری، بازارهای نو ظهور در جهت بهتری در حال حرکت اند. داده های جمع آوری شدة اخیر روبرت لیتان نشان می دهد که نوآوری در ایالات متحده در حال کاهش و افول است. تعداد استارت آپ ها فقط 8 درصد از کل شرکت ها در این کشور را تشکیل داده، در حالی که 30 سال قبل، این مقدار تقریبا 15 درصد بوده است. در داده های لیتان، تعداد ورشکستگی ها از تعداد استارت آپ ها پیشی گرفته است.
این خط سیر برای آسیا به گونه ای معکوس است. بر اساس گزارش سازمان توسعه و همکاری اقتصادی، در سال 2019 در مخارج مرتبط با نوآوری، چین اتحادیة اروپا و آمریکا را پشت سر خواهد گذاشت. در سال 2012، کرة جنوبی پیشروترین کشور در زمینة نوآوری شد، با هزینه ای بیش از 4 درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور بر تحقیق و توسعه.
در پی کاهش نفوذ اقتصادی، نفود سیاسی جهان غرب نیز رو به افول است.
قدرت نظامی که پیش تر عامل مؤثری برای نفوذ بود به آرامی جای خود را به رویکردهایی ملایم تر همانند حمایت اقتصادی و دیپلماسی می دهد. برای مثال، چین توانسته است کماکان نفوذ عمیق خود در آفریقا را به دلیل حمایت این کشور از گسترش حکومت های بهتر و توسعة پایدارتر در این قاره حفظ کند.
کسب و کار ها نیز خود به سمت وسویی غیر انحصاری در حال حرکت اند.
تکنولوژی با اتوماسیون و مینیاتورسازی هزینة محصولات را کاهش می دهدو به شرکت ها این فرصت را می دهدتا به بازارهای نوظهور نیز عرضة خدمت کنند. نوآوری های بازارساز در تمام بخش های کسب و کار توانسته اند محصولات ارزان تر و ساده تری را برای مردم فقیر، که در گذشته به آنان «بازار قابل حذف» گفته می شد، به ارمغان بیاورند